اصولگرایان مطالبات مردم را مطرح نمی‌کنند
اصولگرایان مطالبات مردم را مطرح نمی‌کنند

[ad_1] سرویس سیاسی فردا؛ جعفربرزگر: جریانات سیاسی فعالیت های خود را معطوف به انتخابات می کنند تا در آن به پیروزی رسیده و کرسی های قدرت را برای پیشبرد اهداف خود تصاحب کنند. در کشور ما هم احزاب و جریانات سیاسی از این قاعده مستثنی نیستد. در همین زمینه جریانات اصولگرا در چند انتخابات اخیر […]

[ad_1]

سرویس سیاسی فردا؛ جعفربرزگر: جریانات سیاسی فعالیت های خود را معطوف به انتخابات می کنند تا در آن به پیروزی رسیده و کرسی های قدرت را برای پیشبرد اهداف خود تصاحب کنند. در کشور ما هم احزاب و جریانات سیاسی از این قاعده مستثنی نیستد. در همین زمینه جریانات اصولگرا در چند انتخابات اخیر نتوانسته است موفقیت به دست آورد و نتیجه را به اصلاح طلبان واگذار کرده اند. محمد باقر قالیباف کاندیدای اصولگرایان در انتخابات اردیبهشت 96 که در نهایت به نفع رئیسی کناره گیری کرد بعد از انتخابات در نامه ای به عنوان نو اصولگرایی به آسیب شناسی جریان اصولگرایی پرداخت. قالیباف با طرح پرسش هایی از لزوم آسیب شناسی شکست های اصولگرایان در انتخابات اخیر صحبت کرده بود.

حسین کنعانی مقدم دبیرکل حزب سبز ایران است که در عرصه رسانه ای کشور حضور پر رنگی دارد با او در مورد آسیب شناسی جریان اصولگرایی مصاحبه مفصلی انجام دادیم که مشروح بخش اول را در ادامه  می خوانید. 

 

کنعانی مقدم

 

اصولگرایان نتوانستند آرا خاکستری را جذب کنند

فردا: در ۴ انتخابات اخیر جریان اصولگرایی شکست خورده است، آیا باید این شکست‌ها را در ادامه یک روند بدانیم یا که باید موردی به بررسی شکست‌ها اخیر بپردازیم؟

تحلیل حوادث سیاسی خیلی متفاوت با تحلیل‌های اقتصادی و حتی اجتماعی است. تحولات سیاسی دو منشا دارد؛ تحولات بیرونی، تحولات جهانی. یک منشا درونی که در چارچوب جریان‌های سیاسی، احزاب، گروه‌ها و تشکل‌ها شکل می‌گیرد و دیگری تغییر فاز‌ها است که عمدتا تغییر فاز‌ها سرنوشت انتخابات را تعیین می‌کنند. این تغییر فاز در فیزیک کاملا مشخص است. وقتی شما آب را بخواهید منجمد کنید مولکول‌های آب نامنطم است. مثل آرا مردم که نامنظم است. همین مولکول‌ها وقتی به مرحله تغییر فاز می‌رسند منجمد می‌شوند. به محض اینکه به نقطه انجماد می‌رسد، همه این مولکول‌ها نظم گرفته و به سمت جریان خاص و حرکت خاص می‌رود. ما به لحاظ اینکه مسائل داخلی مان خیلی منفک از تحولات جهانی نیست، اما خیلی از شرایط بین المللی تاثیر نمی‌پذیرد. در داخل هم به لحاظ اینکه تشکل‌ها و احزاب منسجمی نداریم و عمدتا باشگاه‌های سیاسی هستند. این‌ها هم نمی‌توانند جریان سازی و یا گفتمان سازی کنند تا بتوانند بر رقیب غلبه کنند. پس جریان سیاسی به دست کسانی می‌افتد که می‌توانند تغییر فاز ایجاد کنند.

بعد از پیروزی انقلاب، تغییر فاز‌هایی را داشتیم. یکی از واضح‌ترین آن‌ها را حضرت امام (ره) انجام داد که منجر به پیروزی انقلاب شد و تمام مولکول‌هایی که در فضای سیاسی آن زمان وجود داشت خود را با آرمان‌های امام همسو کردند و انقلاب پیروز شد. بعد در مقاطع مختلف مثل دفاع مقدس تغییر فاز داشتیم که مردم رفتند به سمت اینکه جنگ را پایان دهند و یا در پایان دوره سازندگی تغییر فازی انجام شد و گفتمانی غالب شد و آقای هاشمی توانست این تغییر فاز را ایجاد کند. در دوره دوم خرداد و جریان اصلاحات هم تغییر فازی را داشتیم که آقای خاتمی عمدتا پرچم دار آن بود و بعد هم آقای احمدی نژاد تغییر فازی را ایجاد کرد و آرا متفرقه را با عنوان مهر ورزی و عدالت جمع کرد. در دوره آقای روحانی هم همین شرایط تغییر فاز با عنوان اعتدال و امید شکل گرفت. منتها یک موقع این تغییر فاز‌ها محیط اطراف خود را تحت تاثیر قرار می‌دهند و آرا را منظم می‌کنند این نوع تغییر فاز‌ها ماندگار و بلند مدت می‌شوند. در شرایط فعلی به نظر می‌رسد ما آن تغییر سازی مقطعی و جریان سازی‌های مقطعی را نمی‌توانیم خیلی روی آن حساب باز کنیم. یکی از دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات گذشته این بود که نتوانستند گفتمان غالبی را ایجاد کنند تا تغییر فاز ایجاد کنند. این آرا خاکستری نامنظمی که در جامعه هست را منظم کند و به سمت خود جذب کنند.

اصولگرایان مطالبات مردم را مطرح نمی کنند/اصلاح طلبان ساختار شکنی می کنند

فردا: چرا نتوانستند گفتمان ایجاد کنند؟

به خاطر اینکه حرفی که اصولگرایان می‌زنند مطالبات جناحی و سیاسی خودشان است. در صورتی که مطالبات مردم فرق کرده است و اگر بخواهم به این سوال که چرا مردم به سمت اصلاح طلبان می‌روند؟ پاسخ دهم باید بگوییم، چون برای آن‌ها ساختار شکنی راحت‌تر است و حرف مردم را می‌زنند. وقتی مردم احساس می‌کنند یک کسی حرف آن‌ها را می‌زند، خواه نا خواه می‌گویند این بهتر است و به سمت آن فرد و جریان حرکت می‌کنند. نکته بعدی اینکه آیا این شکست‌ها یک پروسه طبیعی در فرآیند سیاسی است؟ به نظرم بله. پروسه طبیعی است. هر جریان سیاسی که وارد عرصه قدرت می‌شود خواه ناخواه در معرض آسیب‌ها قرار می‌گیرد. تا زمانی که به قدرت نیامده می‌تواند نظریه پردازی کند، ایدئولوژی تعریف کند و حتی کارکرد‌های حزبی، گروهی، سیاسی خود را منسجم و هماهنگ کند. اما وقتی در معرض قدرت قرار می‌گرد خواه ناخواه مورد هجوم هم قرار می‌گیرد و باید پاسخگو باشد. مردم الان یک سری خواسته‌ها داشتند و به آقای روحانی رای دادند. آقای روحانی هم همین خواسته‌ها را در شعار‌های انتخاباتی خود تحت عنوان مطالبات مردم مطرح کرده است. اگر وی بخواهد ملاحظات حزبی، سیاسی و جریانی خود را بکند و بعضی از مطالبات را کنار بگذارد خوب قطعا مردم اعتمادشان به روحانی سلب می‌شود و ریزش آرا پیدا می‌کند و در کشور ما هم احزاب قدرت ساخته یا احزاب دولت ساخته یک مقطعی ظهور و بعد سقوط می‌کند.

احزاب دولت ساخته پایگاه مردمی ندارند

فردا: چرا؟

چون این احزاب عمدتا پایگاه مردمی مناسبی ندارند چرا که شکل گیری آن‌ها مبتنی بر طرح مطالبات مردمی و نمایندگی آن مطالبات نیست بلکه با اعمال نفوذ شخصیت‌های صاحب نفوذ شکل می‌گیرند. این احزاب در مقاطعی حرفی می‌زنند و موجی ایجاد می‌کنند، اما خیلی سریع به سمت و سوی افول حرکت می‌کنند.

اما به نظر من با توجه به نبود احزاب قدرتمند و منسجم رای‌های خاکستری در جامعه ما بسیار زیاد است تحلیل من این است که ما الان ۳۰ درصد آرا سازمانی و تشکیلاتی در دو جناح داریم. ۷۰ درصد آرا خاکستری داریم که بعضی از آن‌ها در موقع انتخابات حاضر نیستند رای دهند.

 

باید به مطالبات مردم الویت بدهیم

فردا: آیا شما هم معتقد هستید جریان اصولگرایی در حال از دست دادن پایگاه اجتماعی خود است؟

پایگاه رای سازمانی اصولگرایان همین رایی است که آقای رئیسی آورد. همه جمع شدند و ۱۶ میلیون رای آقای رئیسی به دست آورد. این کف رای است. منتها این برای پیروزی در انتخابات کفایت نمی‌کند. ما اگر بتوانیم آرا خاکستری را با الویت دادن به مطالبات مردم به سمت خودمان جذب کنیم می‌توانیم بگوییم که اصولگرایان توانسته اند گفتمان غالب را مبتنی بر اصول بنیادین خود مطرح کنند و از طرف دیگر هم موفق شده اند آرا خاکستری را به سمت خود جلب کنند. ما الان فاقد این قدرت هستیم. اما پتانسیل را داریم. چون در مقاطع مختلف این امکان وجود داشته که این کار را انجام دهیم. اما دلایلی باعث شده است که ما نتوانیم آرای خاکستری‌ها را جذب کنیم.

فردا: علت‌ها را ذکر کنید

جریان اصولگرایی چند مشکل دارد. یکی اینکه ساختار حزبی منسجمی ندارد. جزیره‌ای عمل می‌کند. احزاب مختلف در موقع انتخابات جمع می‌شوند و لیستی می‌دهند و بعد دنبال کار خود می‌روند. کار منسجم حزبی و تشکیلاتی و همچنین کادرسازی در جریان اصولگرایی مغفول واقع شده است. دوم اینکه رقابت درون تشکیلاتی در این جریان خیلی زیاد است. علتش این است که در جریان اصولگرایی ما با تعدد رهبران مواجه هستیم. شما در جریان اصلاح طلب می‌بینید که یک رهبر و یک کادر رهبری دارد و همه از او تبعیت می‌کنند.

 

کنعانی مقدم

فردا: مگر در جریان اصولگرایی جامعتین نقش رهبری ندارند؟

نه! ببنید جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه عمدتا سیاست گذار و بیشتر جنبه مشورتی دارند. منظور من در کادر‌های اجرایی است که جریان اصولگرا در آن متفرق هستند.

فردا: حتی زمانی که آیت الله مهدوی کنی هم بود این اختلاف وجود داشت؟

بله. آقای مهدوی شیخوخیت می‌کرد. الان شیخوخیت معنی ندارد.

با بازگشت به گذشته نمی توان گفتمان غالب ایجاد کرد

فردا: مگر اصلاح طلب رهبر دارند؟

بله. آقای خاتمی. ممکن است خودش بگوید من رهبر نیستم. اما ما دیدیم وقتی می‌گوید من به فلانی رای می‌دهم و یا فلان لیست رای می‌دهم مردم اقبال می‌کنند. دلیل ندارد که طرف تابلو نصب کند و بگوید من رهبر هستم. قدرت نفوذ و اینکه بتواند جریان‌های فکری و نحله‌های مختلف را به سمت خواست سیاسی خودش هدایت کند یعنی رهبری کردن وخاتمی از این قدرت برخوردار است. ما معتقدیم که جریان اصولگرایی باید دارای کادر رهبری باشد که با هم منسجم باشند نه اینکه وقت انتخابات که می‌شود با هم رقابت کنند. ما چند بار تجریه این را داشتیم که عناصر اصلی اصولگرایی در انتخابات با هم رقابت کردند و هم دیگر را تضعیف کردند و باعث شدند رقیب از این اختلاف نفع ببرد.

نکته سوم اینکه جریان اصولگرایی نقشه راه ندارد. ما یک چشم انداز از جریان اصولگرایی نداریم که مثلا در انتخابات آینده با چه مکانیزمی وارد فرایند انتخابات خواهیم شد و چگونه می‌خواهیم به پیروزی دست پیدا کنیم. این مشکل هم در کادر رهبری و هم در لایه هواداران مطرح است. عمدتا در کادر رهبری جریان اصولگرایی یک نوع رقابت می‌بنیم و همین باعث می‌شود صدمه ببنیم.

مساله چهارم اینکه جریان اصولگرایی بالاخره باید نسبت خود را با مطالبات مردم مشخص کند. درست است ما می‌خواهیم از اصول دفاع کنیم، اما در خیلی از مواقع مطالبات مردم در چارچوب قانون اساسی است و ما باید به آن پاسخ مثبت بدهیم. حتی اگر مخالف بعضی از اصولی باشد که ما به آن معتقدیم. بالاخره ما می‌خواهیم در حاکمیت و مشارکت مردم و مردم سالاری دینی، مردم را عنصر اصلی فرض کنیم. نه اینکه فقط برای رای گرفتن به مردم مراجعه کنیم. بار‌ها به دوستان در جریان‌های مختلف گفتم، گفتمان اصولگرایی و اصلاح طلبی جوابگوی نیاز جامعه سیاسی نیست. ما باید به سمت حق طلبی برویم. یعنی حقوق مردم، حق مردم، مطالبات مردم را در حاکمیت دنبال کنیم و هر چه که حق هست با همان ملاک‌هایی که در قانون اساسی است را مورد توجه قرار دهیم اگر مردم خواسته‌ای داشتند و مخالف خواسته‌های حزبی و گروهی بود ما نباید دست رد به آن بزنیم. بلکه حامی آن باشیم.

نکته دیگر اینکه، بعد از اینکه ما نتوانستیم یک گفتمان غالبی را مطرح کنیم عمدتا رفتیم دنبال اینکه بازگشتی به گذشته کنیم. فکر کردیم آن گفتمانی که ما در گذشته داشتیم عامل پیروزی بوده است الان هم می‌تواند عامل پیروزی باشد. مثلا شعار من انقلابی ام. حرف خوبی است، اما این گفتمان دهه ۷۰ است. دهه ۶۰ است. به نظر می‌رسد این شعار را باید با شرایط موجود تطبیق دهیم. اگر به نسل سوم و چهارم بخواهیم بگوییم من انقلابی هستم این‌ها هیچ درکی از مفاهیم انقلابی بودن با مایی که در انقلاب و قبل از آن بودیم ندارد. چرا ما نمی‌توانیم گفتمانی را مبتنی بر شرایط روز و نسل جدید مطرح کنیم که بیایند به سمت آن و آن حوزه نفوذ ما را تقویت کنند. به قول معروف نقص ایدئولوک‌های جریان اصولگرایی است.

من معتقدم ما در جریان اصولگرایی دو تا خلع داریم. خلع کادر رهبری و دیگیر خلع تئوری پردازی. ما تئوری هایمان همه تئوری‌های آزمون و خطا است. نتیجه نمی‌دهد. ما باید تئوری‌هایی را مطرح کنیم که قابلیت این را داشته باشد که تغییر فاز را ایجاد کند و آرا خاکستری را جذب کند. ما همه اش به دنبال آن ۱۰،۱۵ درصد رای خودمان هستیم که همیشه در انتخابات می‌آید و ما هم نتیجه نمی‌گیریم.

 

جمنا شروع خوبی بود

فردا: شما ۵ نکته در نقد جریان اصولگرایی ذکر کردید. فرمودید نبود ساختار حزبی باعث می‌شود جبهه‌ای عمل کنند. مثل جمنا. شما جمنا را چطور می‌بینید؟

جمنا یک آغاز بود و می‌توان گفت حداقل کاری بود که می‌توانستیم در فرصت زمان کوتاه انجام دهیم. جمنا جریان اصولگرایی را کمی منسجم کرد و رفتار‌ها را هماهنگ کرد. در حالی که رقیبی کاملا منسجم و با رفتار تشکیلاتی و با سازمان رای خیلی منسجمی وجود داشت. جمنا توانست در مقطع انتخابات خوب ظاهر شود، اما جمنا شروع بود و خیلی باید جلو رفت.

فردا: شما در شکل گیری جمنا مشارکت داشتید؟

بله. ما خودمان بودیم. اعتقادمان این بود که همه باید کمک کنند. در مسیری که به سمت آینده دارد باید اصلاحات را آغاز کند. ساختار را درست کنیم.

فردا: جمنا به خروجی رسید؟

تنها خروجی جمنا این بود که ما یک نامزد داشته باشیم. از این جهت جمنا موفق بود، چون آقای رئیسی تنها نامزد جمنا بود و آقای قالیباف پذیرفت که کنار برود.

در جمنا سلیقه ای عمل شد

فردا: مگر آقای رئیسی خروجی جمنا بود؟

بالاخره اصولگرایان به یک نفر رسیدند. سلیقه‌ای عمل شد. جمنا وقتی جلسه می‌گذاشت و می‌رفتیم در شهرستان‌ها می‌دیدیم که هر کسی کار خود را انجام می‌دهد. این که کار تشکیلاتی نیست. نقدی بود که ما از روز اول زدیم. وقتی در مرکزیت یک تصمیم گرفته می‌شود تا دورترین شعبه و هوادار‌ها باید بازتاب دهند و به آن عمل کنند. ما این کار را در حمنا نتوانستیم انجام دهیم. الان به فکر این هستند که بتوانیم ظرفی را ایجاد کنیم که حداقل همه تخم مرغ هایشان را داخل این ظرف بگذارند. جلسات مختلف در جمنا در حال برگزاری است.

فردا: امکانش هست جمنا در انتخابات سال ۹۸ لیستی ارائه کند؟

اگر فقط بحث مجلس باشد، فقط می‌توان در تهران و برخی کلان شهر‌ها لیست داد باقی شهرستان‌ها درگیر بحث‌های قومیتی، قبیله‌ای و جناحی هستند. خیلی از شهرستان‌ها یک اصولگرا و یک اصلاح طلب رقابت می‌کنند. در ریاست جمهوری می‌توان متحد‌تر عمل کرد کرد. بالاخره ۴ یا ۵ کاندید اصلی هستند که از این بین هم ۲ کاندید رقابت اصلی را دارند.

فردا: مجلس خیلی مد نظر جمنا نیست؟

چرا در شهر‌های بزرگ این کار باید انجام بگیرد و قطعا هم به سمت این برویم که لیست منسجمی داشته باشیم. اما اینکه چقدر احزاب بتوانند کنار هم سر یک سفره بنشینند یک خورده هنوز کار زیاد داریم. مگر اینکه تکلیف آن کادر رهبری مشخص شود. چون کادر وجود ندارد ما عمدتا شورایی حرف می‌زنیم.

فردا: این کادر رهبری باید چطور شکل بگیرد؟

مشخص است کسانی که در جریان اصولگرایی حوزه نفوذشان زیاد است باید این کادر را شکل بدهند.

فردا: مصداقی بفرمایید.

این افراد صاحب نفوذ باید با هم هم پیمان شوند نه مثل قبل که پیمان بستند و بعد همه رفتند کاندید شدند. منسجم شوند و در بین خود تقسیم کار انجام دهند و هر کس خود را در آینده تحولات سیاسی سهیم بداند. کسانی مثلا آقای قالیباف، رضایی، ولایتی، حتی ناطق نوری. آقای جلیلی می‌تواند این کادر رهبری را شکل دهند.

ما باید روی حداقل ها ائتلاف کنیم

فردا: این افرادی که شما نام بردید را خیلی سخت می‌توان در یک جا جمع کرد.

مشکل ما همین است. آن‌هایی که حوزه نفوذی در اختیار دارند حاضر نیستند کنار هم باشند. ائتلاف همیشه روی حداقل هاست. ما متاسفانه همیشه به دنیال حداکثر‌ها هستیم که در نتیجه آن ائتلاف هم شکل نمی‌گیرد. ائتلاف هم دو نوع داریم. ائتلاف سیاسی و ائتلاف انتخاباتی. ما در ائتلاف انتخاباتی به خاطر اینکه هر کسی به دنبال سهم خودش است راحت‌تر به ائتلاف می‌رسیم، اما ناپایدار است و بعد از انتخابات متلاشی می‌شود. ائتلاف‌های سیاسی هستند که بعد از مدتی می‌توانند کار را به وحدت بکشانند. فهم سیاسی مشترک از مسائل داشتن می‌تواند منجر به وحدت سیاسی بلند مدت شود. خیلی از این آقایانی که مدعی رهبری بخشی از جریان اصولگرایی هستند این‌ها اصلا حاضر نیستند با هم حتی فالوده بخورند. خیلی‌ها حاضر نیستند کار سیاسی مشترک انجام دهند در نتیجه این تفرقه و دوری اصولگرایان نمی‌توانند در انتخابات موفق عمل کنند.

[ad_2]

Source link