[ad_1] خبرگزاری فارس: آمریکاییها از برجام خارج شدند و بعد از این خروج، فضای احساسی هم در بین متحدان ایران و هم در دشمنان کشور به وجود آمده است. نگاهی به وضعیتها و استراتژیهایی که آمریکاییها برای مواجهه با ایران طراحی و برنامه نویسی کرده اند، نشان میدهد که عوامل متعددی برای تحلیل چرایی خروج […]
[ad_1]
محرکهای تاثیرگذار بر خروج ترامپ از برجام
برای خروج ترامپ از برجام چند مشوق و محرک وجود داشت که برخی از آنها محرکهای خارجی، برخی ملی، برخی محرکهای حزبی و برخی نیز محرکهای فردی بوده است. در بین این عناصر اگر چه برخی وزن بیشتری نسبت به دیگران دارند، اما نمیتوان تاثیر سایر عناصر را در رسیدن ترامپ به این جایگاه نادیده گرفت.
۱. عوامل فردی:
دونالد ترامپ را میتوان با این جملات توصیفی بهتر شناخت: او شخصی است که «به داشتن منافع مستقیم اقتصادی بیش از منافع بلند مدت سیاسی میاندیشد»، ترامپ «شدیدا به فکر رشد اقتصاد آمریکا است و این کار نیز با فروش سلاح، تنش زایی، بحران آفرینی، ایجاد مناطق آشوب و … محقق میشود»، «پیرامون ترامپ را شخصیتهای منجی گرا و آخرالزمانی در برگرفته است که از نظر همه آنها نظام تئوکراتیک ایران بایستی نابود شود و این افراد نقش تعیین کنندهای در شکل گرفتن رفتار سیاسی ترامپ داشته اند، از جمله این افراد میتوان به استیو بنن (تا دوره ای) و حالا جان بولتون اشاره کرد»، «ترامپ حکومت ایران را مزاحم اصلی خود در رسیدن به سلطه و هژمونی بین المللی میداند»، «ترامپ با ایران هراسی، به دنبال دوشیدن گاوهای شیرده منطقه است.»
۲. عوامل حزبی:
یکی دیگر از متغیرهای تاثیرگذار بر رفتار ترامپ، عوامل حزبی است. نارضایتی جمهوری خواهان و خصوصا شاخههای تندروتر جمهوری خواهی نسبت به توافق هستهای که دولت وقت آمریکا (به همراهی سایر کشورهای اروپایی و غیراروپایی) با ایران منعقد کرد، همیشه در رسانهها مخابره میشد. دست بر قضا تندروترین جناح محافظه کاری نیز در آمریکا در شبکه قدرت پیرامون دونالد ترامپ گرد هم آمدند. محافظه کاران آمریکایی خروج آمریکا از برجام را به صورت یک دستاورد بزرگ سیاست خارجی آمریکا و بازگشت به دوران یکه تازی آمریکا تعبیر میکنند و معتقدند هژمونی آمریکا با این خروج، تحکیم بخشیده میشود.
۳. عوامل ملی:
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار برای تصمیم خروج ترامپ از برجام، عوامل سطح ملی هستند. عوامل موثر و تشکیل دهنده در سطح ملی آمریکا در این برهه زمانی عبارتند از، اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت ملی.
الف. اقتصاد آمریکا:
ترامپ از همه ابزارهای در دست و ذهن خود برای بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا استفاده میکند. همین موضوع سبب شده است وضعیت اقتصادی آمریکا در دوره دونالد ترامپ با رشد چشم گیری مواجه شده است. گزارشها و آمارهای منتشر شده نشان میدهد که اقتصاد آمریکا به سریعترین نرخ رشد دو سال اخیر خود دست یافت. این گزارشها نشان میدهد «اقتصاد آمریکا به رشد ۳ درصدی دست یافته است. این سریعترین نرخ رشد از ربع اول سال ۲۰۱۵ تا به حال است. این رشد بیش از ۲ برابر سرعت رشد ۳ ماهه اول ۲۰۱۷ است و از تخمینهای اولیهای که برای ربع دوم سال زده شده بود هم بهتر است. دولت در ماه جولای نرخ رشد ربع دوم را ۲.۶ درصد محاسبه کرده بود. ترامپ در کمپینهای اقتصادی خود وعده رشد اقتصادی ۴ درصدی را داده بود، ولی از آن به بعد دولت هدف رشد ۳ درصدی را برای خود تنظیم کرده است.»
وعده انتخاباتی ترامپ این بود که بتواند اقتصاد آمریکا را به شرایط بهبود و خروج از دوران وخامت باری که منجر به تعطیلی مکرر دولت میشد، برساند. عنصر اقتصادی در ذهنیت ترامپ از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. سیاست ترامپ برای رشد اقتصادی آمریکا با مکانیسمهایی از جمله کاهش مالیاتها، اصلاحات قوانین، و هزینه کردن در زیرساختها، تسریع میشود. بسیاری از اقتصاد دانان آمریکایی معتقدند اقتصاد آمریکا در وضعیت خوبی قرار دارد و بیمی از نوسانات در اقتصاد این کشور نیز برآورد نمیشود.
در این وضعیت باید به چشم انداز ملی ترامپ برای مواجهه با برجام نگریست. از نظر ترامپ وقتی نبودن در برجام بیشتر میتواند عامل رونق اقتصادی آمریکا شود، بنابراین خروج از آن بر بودن در این سند که بارها آن را «فاجعه آمیز» خطاب کرده است، ارجحیت دارد. ترامپ برای نبودن در برجام هزینههای اقتصادی بسیاری از عربستان دریافت کرده است. همین موضوع نیز نقش تعیین کننده در عنصر ملی تصمیم گیری ترامپ داشته است.
ب. سیاست خارجی
استراتژی کهنه تغییر رژیم ایران، یکی از مهمترین سیاستهای چهار دهه گذشته آمریکاییها علیه ایران بوده است. آمریکا نمیتواند ایران را به عنوان یک قدرت معنوی در منطقه غرب آسیا که پتانسیل این را دارد که سایر کشورها را علیه آمریکا بسیج کند، تحمل کند. در دورههایی به صورت مستقیم روی به استراتژی تغییر رژیم آورده شبیه به دوره حکومت بوش و در دورههایی نیز تلاش کرده به واسطه تاکتیک تغییر رفتار، استراتژی تغییر رژیم را عملیاتی کند، شبیه به دوران باراک اوباما. دوره دونالد ترامپ دقیقا مشابه با دوره جرج بوش است. خصوصا که شخصیتهای تعیین کنندهای شبیه به جان بولتون در هر دو دو دولت حضور داشته اند.
ج. امنیت ملی
در رهیافت ملی آمریکا در شرایط فعلی، اولویت بر روی از بین بردن و محدود کردن کشورهایی است که از نگاه آنها مزاحمتی برای امنیت ملی آمریکا داشته یا دارند. استراتژی امنیت ملی آمریکا، ایران را عامل بی ثباتی در منطقه تعریف میکند. در منظر آمریکاییها هر کشور و گروهی که در مباینت با رفتار آنها در منطقه رفتار کند، عامل بی ثباتی تلقی میشود. یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده منافع و امنیت ملی آمریکاییها خصوصا در دو دهه گذشته امنیتی سازی مسائل در مناطق جهان بوده است. امنیتی سازی به آمریکاییها این توان را میدهد تا اجماع بین المللی پیرامون آن موضوع امنیتی به وجود آورده و هزینههای طرف مقابل را بالا ببرند و به واسطه آن از آن طرف امتیازات فراوانی کسب کنند. آمریکا در مسئله هستهای ایران، امنیتی سازی را به صورت دقیق پیگیری کرد و تلاش کرد تا موجب انزوای ایران شده و نهادهای بین المللی و جامعه جهانی را علیه ایران به صف کند.
۴. عوامل بین المللی
به طور کلی عناصر بین المللی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، جامعه جهانی که مخالف تصمیم دونالد ترامپ بوده است و عربستان و اسرائیل که موافق تصمیم وی بودند. در خصوص اسرائیل که موضوع مشخص و واضح است، اما در خصوص عربستان میتوان به دستکاری صهیونیستها و آمریکاییها در برداشتهای ذهنی نخبگان این کشور نسبت به ایران به عنوان عامل اصلی تحریک کننده سعودیها یاد کرد. موضوعی که نیاز به کار پژوهشی دقیق و مفصلی است؛ بنابراین در بین مشوقها و محرکهای بین المللی، این دو نقش تعیین کنندهای داشته اند. پولهای عربستان و تحریک صهیونیست ها، عامل اصلی تعیین کننده رفتار ترامپ نیست، اما نقش کاتالیزور برای تصمیم گیری ترامپ داشته است.
[ad_2]
Source link