خروج از برجام ! یا طغیان علیه جامعه جهانی
خروج از برجام ! یا طغیان علیه جامعه جهانی

[ad_1] سرویس سیاسی فردا؛ حسین قربان‌زاده: اقدام ترامپ در بازگرداندن تحریم های هسته ای و بی توجهی به برجام، تحولات جدیدی را در عرصه سیاست خارجی ایران و بلکه جهان رقم خواهد زد. ما در این نوشتار تلاش می کنیم که ابعاد حقوقی، سیاسی و اقتصادی این رویداد مهم را ارزیابی کنیم خروج از برجام ! […]

[ad_1]

سرویس سیاسی فردا؛ حسین قربان‌زاده: اقدام ترامپ در بازگرداندن تحریم های هسته ای و بی توجهی به برجام، تحولات جدیدی را در عرصه سیاست خارجی ایران و بلکه جهان رقم خواهد زد. ما در این نوشتار تلاش می کنیم که ابعاد حقوقی، سیاسی و اقتصادی این رویداد مهم را ارزیابی کنیم

خروج از برجام ! یا طغیان علیه جامعه جهانی

کسی که از عبارت “خروج از برجام” استفاده می کند نشان می دهد که یا بدیهیات حقوق بین الملل را نمی داند و یا هیچ ارزشی برای آن قائل نیست.
برجام بخشی از یک قطعنامه شورای امنیت است (قطعنامه 2231). لذا خروج از برجام یعنی خروج از یک قطعنامه الزام آور شورای امنیت !

آیا کشوری که عضو سازمان ملل متحد و بلکه عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد است، می تواند اعلام کند از یک قطعنامه شورای امنیت خارج شده است؟! آیا اساسا خروج از قطعنامه معنا دارد؟

خروج از برجام زمانی معنا دارد که برجام را صرفا یک توافق بین المللی چند جانبه بدانیم، بدون آنکه به یک قطعنامه شورای امنیت تبدیل شده باشد. بنابراین”خروج از برجام ” عبارت نادرستی برای اقدام ترامپ است.

چرا که ماده 25 منشور ملل متحد تصریح می کند: ” اعضاء ملل متحد موافقت مي‌نمايند كه تصميمات شوراي امنيت را بر طبق اين منشور قبول و اجرا نمايند. ”

 در ماده 103 این منشور تاکید شده است : ” در صورت تعارض بين تعهدات اعضاء ملل متحد به موجب اين منشور و تعهدات آنها بر طبق هر موافقتنامه بين‌المللي ديگر تعهدات آنها به موجب اين منشور مقدم خواهد بود.”
لذا هیچ کشوری نمی تواند تا زمانی که قطعنامه جدیدی صادر نشده، از اجرای تعهدات قطعنامه قبلی سرباز زند.
‎ قاعدتا منظور ترامپ از عبارت خروج از برجام به روشنی عدم پايبندي به قطعنامه شوراي امنيت است
‎و اين اتفاق كه پيشتر هم از سوي آمريكا سابقه دارد ، بيش از پيش بي اعتباري قواعد حقوق بين الملل را از سوي ايالات متحده نزد جامعه جهاني آشكار كرد. بنابراین این اقدام آقای ترامپ را باید طغیان علیه ساختارهای جامعه جهانی و حقوق بین الملل بدانیم.

بهترین گزینه برای ایران کدام است؟

آمریکا تحریم ها را از طریق مکانیزم حل و فصل اختلاف در چارچوب برجام لغو نکرد. مسیر لغو تحریم ها در چارچوب برجام با عنوان مکانیزم ماشه، این بود که به بهانه نقض تعهدات ایران ، به کمیسیون مشترک برجام شکایت می کرد، بعد در سه مرحله تعیین شده در برجام اعلام می کرد که قانع نشده است و نهایتا در شورای امنیت قطعنامه استمرار لغو تحریم ها را وتو می کرد و بدین ترتیب منطبق بر قواعد حقوق بین الملل نه تنها تحریم های یکجانبه خود را که تحریم های شش قطعنامه شورای امنیت سابق را هم باز می گرداند. اما در موعد چهار ماه تمدید تحریم های اولیه و ثانویه مندرج در بند 1245 قانون اختیارات دفاع ملی آمریکا (NDAA 2012) که منطبق بر تعهدات مندرج در بند های 21 و 22 برجام، رییس جمهور آمریکا باید تعلیق این تحریم ها را اعلام می کرد، آقای ترامپ نه تنها این تحریم ها را تعلیق نکرد بلکه صراحتا اعلام کرد از برجام خارج می شود. هرچند این اعلام خروج به خودی خود چنانکه پیشتر گفته شد، بی معناست اما عدم تعلیق تحریم های قانون یاد شده، صراحتا نقض برجام و بطریق اولی نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت است که بیشترین اثر خود را در فروش نفت ایران دارد و شرکت های خریدار نفت ایران را مجبور می کند برای آنکه از سوی وزارت خزانه داری امریکا مشمول تحریم نشوند، خرید خود را هر شش ماه به میزان قابل توجهی (20 درصد) کاهش دهند. همچنین ترامپ برخی فرمان های اجرایی رییس جمهور آمریکا مبنی بر تحریم ایران را که در دوره اوباما لغو شده بود، مجددا برگرداند که بیشترین اثر خود را در حوزه قطعات خودرویی و محصولات پتروشیمی دارد و بدین ترتیب او تحریم های مندرج در قانون( ISA 1996) را که بعد از برجام هر شش ماه موعد تمدیدش فرا می رسید و تعلیق می شد، تعلیق نخواهد کرد. این تحریم ها بیشترین اثر خود را در حوزه مبادلات پولی و بانکی، کشتیرانی، بیمه و … دارد. بنابراین ترامپ سیاست خود را رد کامل برجام دانسته و بدین معنا بدنبال بازگرداندن تحریم های شورای امنیت نیست و صرفا تحریم های یکجانبه آمریکا را مجددا به جریان انداخته است و در این مسیر او نیازی به همراهی کشورهای اروپایی و روسیه و چین نمی بیند. با این حال جمهور ی اسلامی ایران در مقابل این اقدام ترامپ چند گزینه پیش رو دارد:

اول آنکه در چارجوب مکانیزم حل و فصل اختلاف در برجام عمل کند. یعنی نسبت به این اقدام آمریکا به کمیسیون مشترک پیش بینی شده در برجام شکایت کند و مسیر سه لایه ای را پیش رود که البته باتوجه به حمایت طرف های دیگر از ایران، حق را به ایران خواهند داد و ایران مطابق بند 37 برجام می تواند ادامه اجرای تعهدات خود را کاهش دهد یا حتی متوقفکند. اما قطعا اروپا نمی پذیرد که ایران مسیر سابق خود را در پرونده هسته ای طی کند و این گزینه ایران را در موضع انفعال قرار می دهد.

دوم آنکه مانند ترامپ، خارج از چارجوب مکانیزم حل و فصل اختلاف در برجام عمل کند و ضمن اعلام خروج از برجام، تمامی فعالیت های هسته ای خود را به وضع سابق برگرداند که البته در مواردی مانند راه اندازی رآکتور اراک، زمان زیادی طول خواهد کشید. در این صورت طرف های دیگر برجام مانند اتحادیه اروپا و بویژه فرانسه، انگلیس و آلمان نیز بتدریج از استراتژی ترامپ حمایت خواهند کرد و این مناقشه به دوران قبل از حل و فصل پرونده هسته ای ایران بر می گردد.

سوم – راه حل بینابین را در پیش گیرد. یعنی همچنانکه ترامپ از روز اول از بازبینی برجام سخن می گفت و ادعاهایی مانند ضرورت افزایش تعهدات ایران در زمینه موشکی و فعالیت نظامی در منطقه را در برجام مطرح می کرد، ایران نیز باید در مذاکره با اروپایی ها از تضمین جدید در مسیر حفظ برجام سخن بگوید. همچنانکه رهبری روز چهارشنبه در سخنرانی خود در واکنش به اقدام ترامپ فرمودند، ما از ضعف تضمین آمریکا ضربه خوردیم که ترامپ به راحتی برجام را زیر پا گذاشت، نباید این اتفاق درباره اروپا رخ بدهد. نکته اصلی آنکه اعمال تحریم های یکجانبه امریکا باعث می شود که بتدریج شرکت های بزرگ دنیا روابط اقتصادی خود را با ایران کاهش دهند، اتحادیه اروپا اگر بخواهد صرفا تضمین بر اساس مندرجات برجام را تکرار کند، یعنی تصریح کند که تحریم های یکجانبه اتحادیه اروپا را اعمال نخواهد کرد، چندان ثمری برای ایران ندارد و نمی تواند ضرر حاصل از اقدام ترامپ را برای ایران جبران کند. در این مذاکرات جدید باید اروپایی ها تضمین بدهند که با تصویب مقررات و قوانین دقیق اجازه نخواهند داد که شرکت های بزرگ اروپایی از تحریم های آمریکا متضرر شوند و ضمنا ضرر ایران را به جبران خواهند کرد. در غیر اینصورت ماندن در برجام و استمرار اجرای تعهدات ایران، هیچ توجیه منطقی و عقلانی ندارد و صرفا عزت کشور را زیر سوال می برد.

 

تحریم خارجی مهمتر است یا تحریم های داخلی؟

اما صرف نظر از هر تصمیمی درباره ماندن در برجام یا بازگشت به سابق، باید بدانیم آنچه تضمین واقعی سعادت و رفاه این ملت و اصلاح ریشه ای اقتصاد این سرزمین است، بهره گیری هوشمندانه از منابع طبیعی و سرمایه انسانی است. کشوری که یک درصد جمعیت و یک درصد مساحت جغرافیای جهان را دارد اما پنج درصد منابع طبیعی و هفت درصد معادن گرانبهای زمین را داراست و همچنین جوانان خلاق و با دانشی دارد و از سرمایه انسانی بی نظیری بهره می برد، چرا باید دچار مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی باشد؟ چرا در چهلمین سالگرد نظام جمهوری اسلامی در حوزه فناوری نظامی و امنیت در منطقه حرف اول را می زنیم اما هنوز نتوانستیم از اقتصاد دولتی، نفتی و رانتی فاصله بگیریم؟ اما ؟ حقیقت آن است که بیش از آنکه تحریم های بین المللی گریبان اقتصاد این کشور را بفشارد، تحریم های داخلی ، انرژی اصلی و مولد، اقتصاد داخل را نحیف و لاغر کرده است. بی توجهی به راهبردهای اصلی اقتصاد متکی به داخل در عرصه عمل، بتدریج به فضای رکود و بیکاری دامن زده است و دولت ها هم به جای ظرفیت سازی در جهت اداره مردمی اقتصاد، تکالیف اصلی اسناد بالادستی همچون سیاست های کلان نظام، برنامه های پنج ساله و اصلی ترین قوانین موضوعه را ناقص و بعضا معکوس اجرا کردند و اصول کلیدی شفافیت، رقابت پذیری، هوشمند سازی و خصوصی سازی واقعی را نادیده انگاشتند.

و چنان زلف معضلات اقتصادی را به مذاکرات هسته ای پیوند زدند که همه چشم ها به سمت ژنو، لوزان، وین، بروکسل و نیویورک و واشنگتن دوخته شد. اگرچه در این سالها فرصت های بسیاری را از دست دادیم، اما هنوز هم برای بازگرداندن اقتصاد به ریل اصلی اداره مردمی و اتکاء به درون دیر نیست. باید مردانه ایستاد و با انسجام داخلی صرف نظر از نزاع ها و مناقشات حزبی و جناحی در جهت حفظ منافع مردم، همچون ژاپن و آلمان و … این کشور را از درون ساخت. وقتی هسته اصلی اقتصاد این کشور مقاوم باشد، هیچ تندبادی نمی تواند آن را آشفته و پریشان کند.

[ad_2]

Source link