پیچیدن از راست به راست؟
پیچیدن از راست به راست؟

[ad_1] آفتاب‌‌نیوز : «شاید اولین جرقه تمایل به جدایی مسیر اصلاح‌طلبان از یکدیگر را غلامحسین کرباسچی زد. او زمانی که اصلاح‌طلبان در شوک قتل میترا استاد توسط محمدعلی نجفی به سر می‌بردند، اصلاح‌طلبان و شهردار سابق را به باد انتقاد گرفت؛ چرا که به توصیه‌های او گوش فرانداده و بر شهرداری نجفی پافشاری کرده‌اند. بعد […]

[ad_1]

آفتاب‌‌نیوز :

«شاید اولین جرقه تمایل به جدایی مسیر اصلاح‌طلبان از یکدیگر را غلامحسین کرباسچی زد. او زمانی که اصلاح‌طلبان در شوک قتل میترا استاد توسط محمدعلی نجفی به سر می‌بردند، اصلاح‌طلبان و شهردار سابق را به باد انتقاد گرفت؛ چرا که به توصیه‌های او گوش فرانداده و بر شهرداری نجفی پافشاری کرده‌اند. بعد از آن بود که اصلاح‌طلبان به مقابله در مجادله برخاستند و هر کس به فراخور وضعیتش در رد و دفاع سخنان کرباسچی کوشید. گرانیگاه این انتقادات، مواجهه نه‌چندان مناسب میردامادی با کرباسچی بود. بعد از مواجهه کرباسچی، کارگزاران هم کج‌دارومریز وارد ماجرا شدند و هر یک طناب را به سمتی کشیدند. شاید در این میان سخنان حسین مرعشی تأثیر بیشتری داشت. او به مخالفت با دبیر کل کارگزاران سازندگی پرداخت و شرایط ملتهب را تا حدودی آرام و از انشقاقِ ناخواسته جلوگیری کرد. چندی از این ماجرا نگذشته بود که کرباسچی این‌ بار از سیدمحمد خاتمی (رهبر اصلاحات) انتقاد کرد؛ انتقادی که مبنایی منطقی داشت و برای راهبردی‌ کردن اصلاحات می‌توانست گامی مؤثر باشد. اما باز این انتقادات به‌زعم بسیاری گوشه‌های پنهانی علیه کلیت اصلاح‌طلبی داشت که در شمایلی منطقی ارائه شده بود.

تیم رسانه‌ای اصلاح‌طلبان که از سال‌ها پیش باور داشتند کارگزاران سازندگی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ به نامزدی علی لاریجانی تمایل دارند، به هر حرف‌وحدیثی سوءظن داشتند اما برخورد قاطعانه اعضای این جریان ازجمله محمد عطریانفر در رد این تئوری مؤثر واقع شد. او به‌صراحت گفت: «برای کارگزاران سازندگی حمایت از علی لاریجانی موضوعیت ندارد و آنان از هر اصلاح‌طلبی اصلاح‌طلب‌ترند.» اما برخی بر این باورند در سابقه‌ کارگزاران نوعی سیاست‌ورزی موقعیت وجود دارد که گاه الزامی نمی‌بینند همه حقایق را بگویند و صرفا به بیان نیمی از آن بسنده می‌کنند. نشانه‌هایی از این رویکرد در تجربه تاریخی کارگزاران ناخواسته به دامنه تناقضات و تعارضات در جبهه اصلاحات دامن زد. این حزب اصلاح‌طلب نشان داد از عیان‌شدگی این تعارضات ابایی ندارد. آنان همواره با اعتمادبه‌نفسی که از دولت هاشمی‌ رفسنجانی در آنان به یادگار مانده، اصلاح‌طلبان را وامدار برنامه‌های توسعه‌گرایانه خود می‌دانند. این تکنوکرات‌ها باور دارند رویه اصلاح‌طلبی بیشتر با روحیه تکنوکراسی سازگار است و نسبت اصلاحات با اصلاح‌طلبان دیگر را چندان استراتژیک نمی‌دانند. عطریانفر می‌گوید: «ما تا اطلاع ثانوی هسته مرکزی و رکن مهمی از جریان اصلاحات هستیم و اصلاحات بیش از آن که با سیمای دیگران تعریف شود، آینه تمام‌نمایی در جبین کارگزاران است.» کارگزاران باور دارند برخی اصلاح‌طلبان همان چپ‌های قدیم‌اند که در دولت هاشمی و خاتمی استحاله پیدا کرده‌اند و رویکرد کنونی‌شان بیش از آن که سیستماتیک باشد، فردی و خصلتی است.

به نظر می‌رسد تیری که غلامحسین کرباسچی در حادثه قتل میترا استاد پرتاب کرد، تیری در تاریکی نبوده است. پس از آن، عملکرد کارگزاران سازندگی نشان داد که آنان سودای دیگری در سر می‌پرورانند؛ سودایی که فعلا نه انشقاق است و نه انشعاب. شاید نوعی تمرد در حوزه استحفاظی است برای رسیدن به اجماعی عملی و درون‌گروهی که آنان را قادر کند تا در آینده راه خود را از دیگر اصلاح‌طلبان جدا کنند. در ماه‌های اخیر اغلب چهره‌های طراز اول کارگزاران سازندگی مواضعی نزدیک به اصولگرایان داشته‌اند. سعید لیلاز که از کارگزاران باسابقه است و در اعلام مواضع و نظراتش رویکردی صریح، متفاوت و مستقل دارد، گفته است: «در چند ماه اخیر شرایط ایران از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و به‌ویژه از نظر نظامی بسیار تغییر کرده و این خبر خوشی است که بنده به‌عنوان اقتصاددان مطلع به شما می‌دهم که از اواخر خرداد امسال به‌طرز چشمگیری شرایط اقتصادی کشور رو به بهبود بوده است؛ به گونه‌ای که تورم نقطه‌به‌نقطه از حدود ۵۲ درصد در پایان فروردین ۹۸ به حدود ۴۰ درصد در پایان مرداد رسیده و حدس من این است که تورم نقطه‌به‌نقطه تا پایان آبان سال جاری به حدود ۳۰ درصد برسد.»

سعید لیلاز بعد از ترسیم افقی روشن از بهبود شرایط مسکن و خودرو که دفاع صریح از دولت است و به مذاق اصولگرایان خوش نمی‌آید، در حوزه دیپلماسی مواضعی نزدیک به اصولگرایان می‌گیرد: «در ماه‌های اخیر شاهد بروز رویدادهای نظامی و ژئوپلیتیک مهمی در منطقه ازجمله پیشرفت جبهه مقاومت در سوریه که رهاورد ائتلاف سه کشور ایران، ‌روسیه و سوریه بود تا سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی و همچنین توقیف نفت‌کش متخلف انگلیس در آب‌های خلیج فارس بودیم که نقش مؤثری در تبدیل‌شدن ایران به قدرتی نقش‌آفرین در منطقه داشته است.»

درستی یا نادرستی این اظهارات هدف این گزارش نیست. این گفته از دو جنبه حائز اهمیت است: یکی جایگاه این سخنان و دیگر محتوای آن. شاید انتشار این سخنان در روزنامه‌های اصلاح‌طلب، اثرگذاری به‌مراتب کمتر از آن چیزی را که مورد نظر لیلاز است، به همراه داشته باشد.

تبعات خواسته این مواضع دفاع از امنیت ملی ایران است که همه جناح‌ها در آن اتفاق نظر دارند اما گویا لیلاز بیش از تبعات خواسته به تبعات ناخواسته و جانبی آن فکر می‌کند یعنی او در پی هویتی تازه است که بتواند مواضع مشترکی با اصولگرایان داشته باشد. البته این با ماهیت او در قامت کارشناس مستقل دانشگاهی بسیار تفاوت دارد؛ کارشناسی که همواره با طنز و طنازی به مخالفانش می‌تاخت… گویا لیلاز مانند دیگر کارگزاران درصدد است به پوزیسیون نزدیک و همدل شود. لیلاز در برخی مواضع رسمی بارها به دولت روحانی در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی حمله کرده است. اما این حمله‌ها اصالتی از نوع حمله‌های منتقدان مستقل و رادیکال مخالف دولت ندارد. بیشتر اعلام برائت از اشتباهات دولت روحانی است.

محمد عطریانفر دیگر چهره کارگزاران است که همواره مواضعی متعادل داشته است. او هرگز چهره‌ای رادیکال نبوده و از سوی دیگر، اصولگرایان به او اعتماد نداشته‌اند. او بیش از آن چه هست، پیچیده جلوه می‌کند. عطریانفر مدیری اجرایی مانند کرباسچی نیست. ذهنی پویا دارد که قادر است سیاست را مهندسی کند. شاید از همین رو است که او پشت پرده می‌ایستد. عطریانفر نیز اخیرا گفت‌وگویی انجام داده که مواضعش تا حدودی با لیلاز و اصولگرایان هم‌خوانی دارد اما نکته ظریف ماجرا این است که حضور عطریانفر در رسانه‌های اصولگرا معنای حضور سعید لیلاز را ندارد. عطریانفر فعال سیاسی است؛ سیاست بماهو ‌سیاست. از این جهت حضورش در جایگاه‌های رسانه‌ای مختلف بیش از هر چیز بهره‌برداری او از آن رسانه است. عطریانفر با حفظ رویه انتقادی در مواجهه با اصولگرایان درصدد جست‌وجو و درشت‌نمایی مواضع مشترک بین کارگزاران سازندگی و اصولگرایان است. او می‌گوید: پیروزی اصلاح‌طلبان در سال ۹۶ به تقویت برخی اندیشه‌های رادیکال در جریان اصلاحات منجر شد و این مسئله ناخواسته به برخی خودباوری‌های کاذب و خودشیفتگی دامن زد. عطریانفر با دفاع از دولت روحانی درباره انتخابات پیش‌ رو می‌گوید: «کسانی که درباره آزادی انتخابات بدون شورای نگهبان سخن می‌گویند، حتما در دایره نظام سیاسی ایران مردود هستند.»

محمد قوچانی کارگزارانی دیگری است که گفت‌وگوی ویدئویی مفصلی انجام داده است. او در این گفت‌وگو بیش از آن که درصدد برجسته‌سازی‌های تناقضات استراتژیک با اصولگرایان باشد، به‌دنبال نوعی بازبینی گذشته و خودانتقادی و ایجاد همدلی با طیف‌هایی است که بیش از هر کس به او آسیب زده‌اند. محمد قوچانی تنها فردی از کارگزاران است که وقتی وارد سیاست شد به قولی به‌جز عشق به سیاست و قلمی در دست چیزی نداشت. او رؤیاهای بزرگی در سر دارد. شاید برای تحقق همین رؤیاها است که از جایی تصمیم گرفت دل با خود یکدله کند و میانه اپوزیسیون و پوزیسیون نایستد و پوزیسیون را انتخاب کرد. محمد قوچانی که با راست‌ستیزی روی کار آمد، در مسیر کارش به چپ‌ستیزی روی آورد و در زمانه‌ای که چپ تریبونی مستقل برای دفاع از خود نداشت، حتی گذشته مبارزاتی آنان را نقد کرد؛ مواضع چپ‌ستیزانه‌ای که خواسته یا ناخواسته بسیار خوشایند پوزیسیون بود. البته محمد قوچانی باور دارد که اصولگرایان بیش از هر طیف سیاسی دیگر با آموزه‌های چپ نسبت دارند. او در همین میزگرد ویدئویی اخیرش با سید نظام‌الدین موسوی تلاش می‌کند با تبیین مواضع کارگزاران سازندگی از کنار مباحث بحث‌برانگیزی که برای اصلاح‌طلبان استراتژیک و مناقشه‌برانگیز است، عبور کند و به مفاهیمی مشترک با اصولگرایان دست یابد: «من زمانی خدمتِ یکی از بزرگان کشور نامه نوشتم و گفتم شاید این واژه متناقض به نظر برسد اما من از این واژه دفاع می‌کنم: «توسعه سیاسی آمرانه» یعنی به جایی می‌رسم که بزرگان دو جناح را جمع می‌کنم و می‌گویم که شما موظفید بروید دو جبهه بزرگ تشکیل دهید و بعد همه مسئولیت‌تان هم با من است، هر رفتار و هر کنش سیاسی غیر از این هم غیرقانونی تلقی می‌شود.»

بدیهی است در این مناظره طولانی نکات فراوانی گفته شده است که در آن دفاع از آزادی بیان و اصلح‌طلبان هم وجود دارد. گزینش این تکه نمونه‌ای از جای‌جای این میزگرد است که هدفش تبیین استراتژی یکسان‌سازی است؛ البته با حداقل خسارت به اصلاح‌طلبان. اما در لایه‌های زیرین آن اعتمادسازی و جلب‌ توجه نهادهای رسمی و جناح‌های اصولگرا دیده می‌شود. اعتمادسازی که اگر قرین به موفقیت شود، نامزدهای سازندگی در انتخابات مجلس از فیلتر شورای نگهبان به‌راحتی عبور خواهند کرد. اگر این خواسته محقق شود، آنان به لحاظ عدد دست بالا را خواهند داشت و مهم‌تر از همه با این اعتمادسازی در میان جناح رقیب و نهادهای رسمی حزبی فرادست اصلاح‌طلبان خواهند شد. کارگزاران سازندگی همواره دغدغه آن را داشته‌اند که با تبعیت از حکومت در ساختارهای آن نقش‌آفرینی کنند. این خواسته تا زمان حیات هاشمی‌ رفسنجانی کار چندان دشواری نبود. شاید یکی از نکات قابل‌ تأمل تکنوکرات‌های سازندگی این باشد که آنان درصدد جلب توجه توده‌های مردم برنیامده‌اند و همواره این نقیصه را با توان مردمی دیگر جناح‌های اصلاح‌طلب جبران کرده‌اند. در انتخابات پیش‌ رو که مشارکت مردم چندان قابل ارزیابی نیست، کارگزاران در پی آن‌اند که با پیوندهای فرااصلاح‌طلبانه پیروزی خود را حتی در مشارکت حداقلی نیز تضمین کنند. این فرضیات بر مبنای کنش‌های رفتاری و کرداری کارگزاران سازندگی در این ماه‌های اخیر صورت گرفته است؛ چه‌بسا ممکن است همه این مفروضات بیش از آن که استراتژی کارگزاران باشد، صرفا ایده‌ رسانه‌ای اصولگرایان برای تنوع و تکثربخشیدن به دیدگاه‌های آنان بوده یا هیچ‌کدام و شاید همه امور تصادفی است. این را آینده روشن خواهد کرد.»

[ad_2]

Source link