[ad_1] کیهان: محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: مصاحبه بهزاد نبوی با روزنامه اعتماد نکات کلیدی خوبی، هم برای رونمایی آشوبهای ۸ ماهه سال ۸۸ داشت، هم برای چند روز آشوب دی ماه اخیر. این مصاحبه، نوری به تاریکخانه صف و ستاد محاربان با نظام و انقلاب بود.وی در خلال مصاحبه از یک جریان […]
[ad_1]
کیهان: محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت: مصاحبه بهزاد نبوی با روزنامه اعتماد نکات کلیدی خوبی، هم برای رونمایی آشوبهای ۸ ماهه سال ۸۸ داشت، هم برای چند روز آشوب دی ماه اخیر. این مصاحبه، نوری به تاریکخانه صف و ستاد محاربان با نظام و انقلاب بود.
وی در خلال مصاحبه از یک جریان در صفوف اصلاحطلبان یاد میکند که به فکر براندازی نظام با روش اصلاحطلبان هستند. وی میگوید این جریان به شکل گسترده در صفوف اصلاحطلبان جای دارند و از عدم همراهی اصلاحطلبان (واقعی) با اعتراضات (دی ماه گذشته) برآشفته شدند!
«براندازان در هدف، اصلاحطلبان در روش» یا بهتر بگوییم اصلاحطلبان برانداز که برای اولین بار بهزاد نبوی از آن رونمایی میکند، چه کسانی هستند؟ چرا هدف براندازی را با روش اصلاحطلبان دنبال میکنند؟ ارتباط آنها با اصلاحطلبان چیست؟ چرا بهزاد نبوی پس از گذشت ۱۰ سال از این جریان رونمایی میکند؟ در این ۱۰ سال چه بدهبستانهایی در انتخاباتها با آنها صورت گرفته است؟
همان طور که بهزاد نبوی اعتراف دارد؛ براندازی را با روش «اصلاحطلبان» دنبال میکنند. آنها با این هدف در انتخابات حضور یافتند؛ اگر به قدرت نرسند، بگویند «تقلب» شده است و اگر رسیدند، «خروج از حاکمیت» برای اثبات شکاف در حاکمیت و «حاکمیت دوگانه» را کلید بزنند. اگر از این گردنه به سلامت عبور کردند «خروج بر حاکمیت» را عملیاتی کنند.
سرّ اینکه بوقهای آمریکایی و اروپایی از سال ۷۶ تا ۹۶ از یک ضلع رقابت در ایران، بیپروا حمایت میکنند، همین است که آنها به این نتیجه رسیدند ضربه از بیرون، انقلاب را «ضد ضربه» کرده است، اما از درون، انقلاب را به دست «نااهلان» میاندازد و این نااهلان، انقلاب را دودستی تسلیم غرب میکنند.
بهزاد نبوی از یک طرف، خبر از جریانی خطرناک میدهد و میگوید آنها برانداز هستند، اما از روشهای اصلاحطلبی استفاده میکنند. اما از طرف دیگر با «نظارت استصوابی» شورای نگهبان برای جلوگیری از ورود این جریان به حاکمیت مخالفت میکند. این دو خبر را در ترازوی صداقت وی چگونه میشود جمع کرد؟!
این روزها اصلاحطلبان پرچم گفتوگوی ملی را در هر کوچه و برزن به اهتزاز درآوردهاند. معلوم نیست با «کی» در مورد «چی» میخواهند گفتوگو کنند؟ طرح این گفتوگو در حالی است که تکلیف خود را با اصلاحطلبان برانداز مشخص نکردهاند. سعید حجاریان از یک طرف با پرچم عرفی کردن قدرت- بخوانید سکولاریزاسیون- به میدان گفتوگوی ملی آمده است. از طرف دیگر تاجزاده با پرچم انتخابات آزاد، آن هم به شرط ورود مارکسیستها به رقابتها، دم از گفتوگوی ملی میزند، از این گفتوگو چه نتیجهای حاصل میشود؟!
پرچمداران گفتوگوی ملی دغدغه اسلامیت نظام را ندارند و در ضرورت این گفتوگو اصلاً سخنی از خدا و پیامبر (ص) و قیامت و اسلام و امام و ولایت فقیه و ربط آن با انقلاب سخن نمیگویند؛ لذا از پیش، حذف اسلامیت را مفروض گرفتهاند و روی تقسیم قدرت عرفی شده به چانهزنی روی آوردهاند و برای اثبات صداقت خود میگویند؛ «ببینید ما در آشوبهای دی ماه اخیر با براندازان همراهی نکردیم!» روغن ریخته را نذر امامزاده میکنند! بعد هم به عقبه خود میگویند؛ ایام، ایام گفتوگو و سازش است، فعلاً براندازی تعطیل!
نویسنده در پایان «تعیین تکلیف اصلاحطلبان با آمریکا و اسرائیل و غرب که این جریان را پیادهنظام خود میداند»، «تصریح بر اعتقاد به امام و ولایت فقیه و قانون اساسی و مبارزه با آمریکا» و «تعیین تکلیف هویت شفاف سازمانی و مدیریت آن در میان اصلاحطلبان» را ۳ شرط هر نوع گفتوگو با این طیف عنوان کرد و نوشت: اغلب کسانی که پرچم گفتوگو را در دست دارند، از جنس «براندازان در هدف و اصلاحطلبان در روش» هستند. امروز اصلاحطلبان دچار بحران «رهبری»، بحران «سازمان»، بحران «ایدئولوژی» و بحران «گفتمان» هستند و به قول تاجزاده، کثیری از آنها اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند. چه طور میتوانند یک طرف گفتوگوی حقیقی و توأم با صداقت قرار بگیرند؟
[ad_2]
Source link